- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مناجات ماه محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
ای قــلـب داغ دیــدهٔ عــالــم بـیــا بـیـا صـاحـب عـزای مـاه مـحـرم بـیـا بـیـا خیمه به خیمه، روضه شدم در فراق تو ای هـمـنـشـیـن گــریـهٔ نـمنـم بـیـا بـیـا اشک فـراق، شـور شعـور آفـرین بود شـیرین شـود ز فیض تو زمزم بیا بیا شد شامل دعای تو هر کس به روضهها بـهـر فـرج دعـا کـنـد هـر دم بـیـا بـیـا در خیمهای که روضه عباس شد به پا مـن بـا امـیـد قـول تـو مـانـدم بـیـا بـیا ما نوکریم، خوب و بد از هم سوا نکن مـا را بـبـر به عـلـقـمـه درهـم بـیا بـیا افـتـاد سـرو عـلـقـمـه و گـفـت یـا اخـا نه مشک مانده است و نه پرچم بیا بیا گر مشک تیر خورده صدا زد نرو نرو امـا گـرفـتـه اسـت حــرم، دم بـیـا بـیـا چشم و دو دست و فرق سرش، وای مادرم طـوبای من گـسـسـته شد از هم بیا بیا
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام زین العابدین حضرت سجاد علیهالسلام
چهـل سال است دارد اشک ممـتد غمی که از نگـاهش شعـله میزد الـهـی خـســتـۀ غــربـت نـبــاشـد بـزرگ دهــر بـیعــزّت نـبــاشـد به شهر شام بغضش در گلو ریخت چه سنگی بر سر آنها فرو ریخت
: امتیاز
|
زبانحال امام زین العابدین حضرت سجاد علیهالسلام قبل از شهادت
ای شیـعـیان مـائـیم انـوار هـدایت مائـیم خـورشـید سـمـاوات ولایت ما نور چشم کائنات و مـمکـناتـیم مـائـیم اعـلی عـلت ایجـاد خـلـقـت ما خاندان عـصمت و آل رسـولیم جمع است در ما علم و ایمان و سیادت مائیم معـنا و مـراد صبر و ایـثار مـائـیـم شـأن آیـههـای اسـتـقـامـت ننگ است ما را زندگی در سایه ظلم هیهات منا الذله یعـنی شور عزّت گریهکنان را صبح محشر یادمان هست ما دستمان باز است فردای قیامت ما در مصائب خم به ابرومان نیامد طی کرده ایم این راه را ما با صلابت من زاده مـقـتـول صبـر کـربـلایم بابای من جان داد لب تشنه لب شط اصلا شهادت ارث ما آل رسول است اما امـان از شـام و از بند اسارت وقتی که میبـیـنم زنان فاطمی را یادم میآید صحنههای عصر غارت نعش مسلمان بر زمین هیهات، هیهات اما تن بابای من بر خاک غـربت
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام زین العابدین حضرت سجاد علیهالسلام
سجـاده را پُر از غـزلِ سجـدهدار کرد محراب را به شعرِ رکوعش دچار کرد از آسمان به ذکرِ لـبش خـیره میشدند تـسـبـیـح را سـتــارۀ دنــبـالـهدار کـرد با اشک، در بـهـشتِ منـاجاتِ تـائـبـین در هر قـنوت، شیرِ اجابت شکار کرد بر شـانههای غـرقِ گِـلِ تـربتِ حـسین تا سـر گـذاشت، گـریۀ بیاخـتـیار کرد با لـرزههای شـانۀ زخـمش؛ مـدیـنه را بـا کـربـلای روزِ دهـم هـمجـوار کـرد آنقدر روضۀ عطش از چشمِ تشنه ریخت تـا ابـرِ دیــر آمـده را ســوگــوار کـرد کـشتی شکـستخـوردۀ طـوفان کـربلا هر روضهای که دید، به دوشش سوار کرد یعقوبِ کربلاست، ولی نامِ او علیست ابـری که کـارِ صاعـقـۀ ذوالـفقار کرد این مردِ غـرقِ درد، زمـانی شراب را با خطبهاش به مِیزدهها زهرمار کرد در شام، باز هم درِ خـیـبر شکـسته شد حـیدر به حیدر بنِ حسین افـتخـار کرد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام زین العابدین حضرت سجاد علیهالسلام
وقـتـی شـهـیـد زنـدۀ دشـت بــلا شـدی تصویری از حـماسۀ کـرب وبلا شدی چـشمت فـرات بـود و لبت زمزم دعـا با جوشـشی ز زمزمه غرق خدا شدی بـعـد از نـهــادن تـن بـابـا بـه بــوریــا خـلـوتنـشـین آن تن در بـوریـا شـدی خواندی تو روضه بهر همه قتل صبر را خـرج مـصـیبت سـر از تن جـدا شدی »از آب هـم مضـایـقه کردند کوفـیان« با این نـوا تو غـرق عـزا و نـوا شـدی یعقوب چشمهای تو خون میگـریستـند تـو داغــدار یــوسـف آل عــبــا شــدی گفتی امان ز شام و دلت شعله میکشید یــاد آور مـصـیـبـت شـــام بــلا شــدی گفتی که حرمله به مکافات خود رسید؟ دلخون داغ اصغر در خـون شنا شدی سی سال گریه کردی و زهر ستم رسید آتـش گـرفت جـان تو و بیصـدا شدی چون اسـتـخـوان سـیـنۀ بابا زسّم اسب وقت نفـس کـشیدن خود جابه جا شدی خون گریه کن «وفایی» ازاین ماتم بزرگ بــا غــربـت بـقــیـع اگـر آشــنـا شـدی
: امتیاز
|
زبانحال امام زین العابدین حضرت سجاد علیهالسلام قبل از شهادت
بعد چهـل سال گـریه و آشوب کور شد یوسف از غم یعقوب ابر از چشم من خـجـل میشد هــمــه جـا دیـــدۀ تـــر آوردم بین هـر کـوچـه مـنـبـر آوردم ذبـح یـک گـوسـفـنـد را دیــدم بیتو خـورشید از آسمان افتاد آب دیـگـر ز چـشـممـان افـتاد بین عباس و خیمه فاصله بود بـه سـکـیـنـه نـگـاه تـا کـردیـم یــاد بــازار شــام را کــردیــم چـادری کهرقیه بر سر داشت زخـم قـلـبم بدون تـسکـین بود کــاخ شــوم یـزیـد آزیـن بــود به لـبی که پیـمـبـرش بـوسـیـد
: امتیاز
|
رباعی های مدح و مرثیۀ امام زین العابدین حضرت سجاد علیهالسلام
آنجا که سکوت مرگ و استبداد است خـون شـهـدا، رسـاتـرین فـریاد است ******** محمد جواد غفور زاده ******** عـرفان به کـلام آمـده و بـنـدهٔ توست قرآن و قـنوت و قـبله شرمندهٔ توست از خط به خطِ صحـیـفهات فـهـمـیدم؛ سـجّـاد شـدن فـقـط بـرازنـدهٔ تـوست! ******** مرضیه عاطفی ******** ای آیــنــۀ خــدا نـمــا وقـت ســجــود عـالـم همگـی مـحـو عـبـادات تو بود بر تـربت بیشمع و چراغت به بقـیع هر دم صلـوات میفـرسـتـیم و درود ******** سیدمهدی حجازی ******** یک لحـظه شدیم خـیره تا در چشمت دیــدیــم تــمــام درد را در چــشـمـت ******** سید علی نقیب ******** سجـادهٔ اشـک تو به هر جا باز است صد جاده به سمت آسمانها باز است ******** میثم مومنی نژاد ******** هـرگـز نـگـذاشت تـا ابـد شـب بـاشـد او مـانـد کـه در کـنـار زیـنـب بـاشـد ******** منیره هاشمی ******** بیزارم از آن حنجره کو زارت خواند چون لاله عزیز بودی و خوارت خواند ******** سلمان هراتی ******** آگـه چـو شـد از حـالـت بـیـمـاری او دامـن بـه کــمـر بـسـت پـیِ یـاری او ******** محمد علی مجاهدی ********
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام زین العابدین حضرت سجاد علیهالسلام
آقـا سـلام بـر تـو و شـام غـریـب تو آقا سـلام بـر دل غـربـت نـصیب تو از راه دور بـا دل رنــجــور آمــدی مرهم به غـیر صبر ندارد طبیب تو باغ از صدای زمزمه، از عطر گل تهیست جا مانده در خرابه مگر عندلیب تو؟ تصویر کربلاست که همواره روشن است در چـشـمـۀ زلال نـگـاه نـجـیـب تـو رفتی و قرنهاست که تکرار میشود نـجـوای عـاشـقـانـۀ امنّ یـجـیـب تـو
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام زین العابدین حضرت سجاد علیهالسلام
سجاد کربلا، به تن از تب، توان نداشت تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت گر تشنگی، ز پا نفکندش غریب نیست آب آن قدر، که دست بشوید ز جان، نداشت در کـربـلا کـشـید بـلایی که پیـش وَهم عرش عظیم، طاقت نیمی از آن نداشت ز آمـد شـد غــم اســرا، در ســرای دل جایی برای حسرت آن کشتگان نداشت در دشت فتنهخیز که زان سروران، تنی جز زیر تیغ و سایۀ خنجر امان نداشت در کـربـلا اگر که شهـیـدش نکـرده اند صیاد دهر، تیر جـفـا در کـمان نداشت
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام زین العابدین حضرت سجاد علیهالسلام
چون که در قـبلهگه راز، شب تار آیی شـمـع خلـوتـگه مـحـراب به پندار آیی میبرد نور سحر، قدر شبانگـاه چراغ قرص ماه از نظر افتد چو شب تار آیی باغ، از گرمی خورشید رخت میسوزد اگـر ای لالـۀ تـبــدار بـه گــلــزار آیـی بندۀ عشق تو در هر دو جهان آزاد است کی تـوان دید که در بـنـد گـرفـتار آیی همه از حجرۀ دل اشک به چشمان آرند گر شوی مـشـتری غـم، سر بازار آیی شد خرابه خجل از ارزش گنجینۀ خویش چون تو را دید که با چشم گهربار آیی سایۀ لطف تو گسترده به اطراف جهان مصلحت چیست که در سایۀ دیوار آیی نیست پیوسته، «حسان» طبع تو خلاّق سخن مـگـر از جـلـوۀ دلـدار به گـفـتـار آیـی
: امتیاز
|
زبانحال امام زین العابدین حضرت سجاد علیهالسلام قبل از شهادت
در مـسـیـر کـوفـه و شـام خـراب دست بـسـته بـوده با حـال خراب رأس عـبـاس رشـیـد و اکــبــرش رأس قاسم رأس عون و جعفرش
: امتیاز
|
زبانحال امام زین العابدین حضرت سجاد علیهالسلام قبل از شهادت
بهترین چیزی که دارم از جهان این گریه است مرهمِ قلبم به هرجا هر زمان این گریه است صحنههایی دیدهام روی شتر در راه شام چارۀ فکرش یقیناً عاشقان این گریه است
: امتیاز
|
زبانحال امام زین العابدین حضرت سجاد علیهالسلام قبل از شهادت
مُردم و زنده شدم صد بار در بینِ مسیر دیدم از مردم چقدر آزار در بینِ مسیر در کـنـارِ عـمّـهام بردند این نامـردمان در میانِ کـوچه و بـازار در بینِ مسیر
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام زین العابدین حضرت سجاد علیهالسلام
آتش گرفته خیمه میسوخت پا به پایش خورشید شعلهور شد در آسمان برایش دستان عمه زینب را بسته دید و بیشک هر آن از این مصیبت شد بیشتر عزایش در ازدحـام شـام و در تنـگـنـایِ بـازار در زیر دست و پا رفت در هر قدم عبایش
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر برادر
اى یک جهان برادر! وى نور هر دو دیده چون حال زار خواهر! چشم فلک ندیده خورشید برج عصمت، شد در حجاب ظلمت پشت سپهر حشمت، از بار غـم خـمیده
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر امام علیهالسلام
بگذار خون چشمت، که به اشک خود بشویم که مگر شود میسّر، نگهی کنی به سویم بگذار، تا ببـوسم ز رخـت بجای زهـرا که درین سفر، برادر، همه جا بیاد اویم
: امتیاز
|
ذکر مصائب اهل بیت در هفتم شهادت سیدالشهدا علیهالسلام
سینههای غم داران همچو شمع سوزان است خون شده دل یاران هـفتم شهیدان است اشک لالهها رنگـین قلب لالهها خونین رأس لالههای دین روی نیزه تابان است مانده داغ و غم صدها بینشانه مرقدها بعد کوفه مقصدها سوی شام ویران است شد به صبـح صادقها هـفـتم شـقـایقها خون ز داغ عاشقها قلب هر بیابان است حـنجـری فغـان دیده قـامـتی کـمان دیده گلشنی خزان دیده در حصار زندان است مثل دیدۀ گردون سینهای ز غـم گلگون چشم زینب محزون غرق موج و توفان است رفته دیر راهب سر چون شقایقی پرپر دختری ز غم مضطر خواهری پریشان است تـازیـانۀ دشـمـن خـورده دائـما" بـر تن این که میکند شیون دختر است و گریان است زورقی به دریا نیست رد پا به صحرا نیست سیلیاش تسلا نیست دختری که نالان است زینب است و جان او روی نی نشان او جـاری از لـبان او آیـههای قـرآن است گل خزان به باغ او اشک غم چراغ او هر سری ز داغ او بیسر است و سامان است دیده شعله افروزش شد دلم غم آموزش از غم جگر سوزش سینه آتشستان است در طریق عشق و غم روی لالهها شبنم در غباری از ماتم گرد غم به دامان است جان عاشقان بر لب روز آسمان شد شب «یاسر» از غم زینب غرق آه و افغان است
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در ایام اسارات
اشکـم به دریـا گـردیده واصل خون از دو چشمم ریزد به ساحل کآمـد به مـقـتل شـمـر سـیـهدل آوای غــم را مـن مـیشـنـیــدم در دست قاتل خـنـجر که دیدم زنجـیـر دل را تا من گـسـسـتم جــام بــلاهــا آمــد بـه دســتــم از هـسـتی خود من دل بـریـدم از اشک دیـده صد لالـه چـیدم در مـقـتل خـون تا که رسـیـدم ناگـه شـکـسـتـم نـاگـه خـمـیـدم افـتـاده شـورش در خلـق عـالم دارم دلـی در انــدوه و مــاتــم از تیغ گردون هر دو خـزانـیم چـون طـایــران بـیآشـیــانـیـم آیـد نـسـیـمـی از سـوی نـیــزه بـرده دلـم را گـلـبــوی نــیــزه من شعله دارم در سـینه اکنون خونین به حالم چشمان گردون
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهر برادر
از روی نیزه بر من غمگین نظارهای حـرفی کـنـایـهای سـخـنی یا اشـارهای پلکی بزن که حال حرم روبه راه نیست کافی است بزم سوختگان را شرارهای سوسو بزن به سوی من ای سوی دیدهام در آسـمـان به جز تو نـدارم سـتارهای دسـتم نـمیرسـد به سـر نـیـزهات اگـر در دست زینب است گـریـبان پـارهای یک قـتـلگـاه رفـتی و صد قـتـلگاه من گـشـتم به هـر دیـار حـسـین دوبارهای چشمم کبود گشت و جدا از سرت نشد از بـحـر بـر کـنـار نـگـردد کـنـارهای با هر تکان نیزه تکان میخورد سرت جانا به گوش نیزه مگـر گـوشـوارهای جایش به روی صورت من درد میگرفت میخورد تا که بر رخ تو سنگ خارهای
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها در راه کوفه و شام
شبی که بر سر نی، ماه عـالـمآرا بود سـتم به حضرت آدم! چه آشکارا بود کدام خون جگر خورده در دل تاریخ به قدر زینب کـبری چنین شکـیبا بود تـمام آنچـه به آن شـکـل اتـفـاق افـتاد به چـشم زینب واقـعنگـر جـمـیلا بود همین کـنایه که تخـت یزید را لرزاند خـلاصۀ هـمۀ خـطـبههای شـیـوا بود به خون پاک شهیدان کـربلا، سوگـند در این مواجهه بیشک یزید رسوا بود نـهـال سـبـز و دم تـیـز تـیـشـۀ بـیـداد صدای دین مـحـمـد که واحـسیـنا بود لب فـرات، یل تـشـنهلب، ننـوشید آب که چشم خیمه، امیدش به دست سقّا بود گـنـاه سـرور آزادگـان در آن صحـرا به حاکمان ستم پیشه، گفتن «لا» بود به جای آب چرا تـیر؛ تیر زهـرآگـین به کام اصغر شیرخوارهاش گوارا بود؟ فرشتگـان همه گـریان، ظهر عاشورا زمین و دشت و دمن، اشک رود و دریا بود بدن بدن همه خونین و بیکفن، عریان بـه زیـر سُـم سـواران بیمـهـابـا بـود مصائبی که فـلک کرد قـسـمت زینب به چـشـم زیـنـبـیِ او، تـمـام زیـبا بود سری که دست یزیدش به خیزران میزد مگر نبود که رأس الحسین زهرا بود؟ غروب شام غریبان و آن خـرابۀ شام به ساحل دل زینب، چقدر غـوغا بود زبــان قـافـلـهسـالار نـیـنــوا در شــام بـرنـدهتـر ز لـب تـیـغ تـیـز اعـدا بود
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلاماللهعلیها
داد در راه حسینش اقتداری را که داشت شد خزان آهسته آهسته بهاری را که داشت مثل پروانه به دور شمع روی شاه گشت دور کعبه ساخت آن خط مداری را که داشت هـدیـهای از صبـر در راه ولی الله بـود بر تنش آن زخمهای بی شماری را که داشت خار را با خار دیگر میکشید از پای خود در میان پای زخمی آه خاری را که داشت روزها را روزه بود و کل شب را روضه دار با حسینش طی شده لیل و نهاری را که داشت کیست زینب باطنا نفس امام عصر خود داد در راه خودش دار و نداری را که داشت کیست زینب عـلم از چشم علی آموخته گاه حیران می نمود آموزگاری را که داشت لحظه ای خارج نشد از خط توحیدی خود با تمام حالت زار و نزاری را که داشت ما رأیت گفت و ظلمت شد دهانش دوخته قدرت تغییر دنیا با شعاری را که داشت؟ قــافـلـه ســالار حـق و پـیـشـران انـبـیـا غیر از او این نجمۀ دنباله داری را که داشت؟ لشکر زینب همه بر روی نی دل میبرند طاقت بازار و این نیزه سواری را که داشت؟ اعـتـبارش بود آغـوش حـسـین بن علی زیر سم اسب رفت آن اعتباری را که داشت
: امتیاز
|